من / او / خدا;
تو را دارم چه غم دارم
خدا با تو مرا "دااارد" چه کم دارم
بوسیدنت بهانه
وای از دست زمانه
دوچشمانت به قلب من چنین گفت
بیا جانم بیا اینجـــــا وفا هست
دو چشمانم زشوق روی تو پر از مهر وصفا شد
من وقلبم کنون در حیطه ی قلبت
چنین عشقی فقط در قصه ها هست
به شب خوابم به یادت
به صبح چشمم به راهت
مرا به دیدن« او » عادت شده است
اوخواهان ندیدن من و و من هرلحظه مشتاق تر به دیدنش
نمی توانم دوستت نداشته باشم
خواستن توانستن نیست
می خواهم
از
زندگیت
خارج شوم
اما نمی توانم
حتی اگــــــــــــــــربروم، هرگز نخواهم توانست
که
دوستت نداشته باشم
تو
تاابددرقلب منی
همیشه می دانم
حقیقت تلخ اضافه بودن را
اما
گاه
فراموش می کنم
فراموشی همان و توقعات عاشقانه همان
و
آنچه پیش می آید
بازبه من یادآوری می کند
اضافه بودن را
یادش به خیر، جمعه ها ...زرین ...بود
.
.
.
.
کاش جمعه ها دیگر بار، زرین می شد.
خط1
.
.
تماس
.
.
دستگاه مشترک موردنظرخاموش است
.
.
لحظاتی بعد....
خط 1
.
.
تماس
.
.
دستگاه مشترک موردنظر .. بازهم خاموش .. است
.
.
و
همچنان
بارها وبارها
دستگاه خاموش است خسته نشدی انقدر تماس گرفتی؟؟
اینهــــــــــــــــــــا همه بهانه است
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 46318